دانلود تحقیق و پروژه پایانی بررسی هنر اسلامي و جایگاه نمادهای مختلف در هنر اسلامی

دانلود تحقیق و پروژه پایانی بررسی هنر اسلامي و جایگاه نمادهای مختلف در هنر اسلامی

تعداد صفحات: 80

حجم فایل: 43 KB

فرمت فایل: WORD _ ورد

دسته بندی:

قیمت: 499,900 ریال

تعداد نمایش: 181 نمایش

ارسال توسط:

تاریخ ارسال: 23 جولای 2018

به روز رسانی در: 23 جولای 2018

خرید این محصول:

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شود.

499,900 ریال – خرید

بررسي واژه نماد

سه واژه نماد و رمز و سمبول، به يك معنا دلالت دارد كه نما در فارسي و رمز در عربي و سمبول نيز در لاتين بكار مي رود و معني دقيق تر آن به شرح زير است:

نماد:

1              نشانم، علامت، رمز، اشاره، رقم، نشاني، نمونه 2      معني مجازي كيش، عقيده، اعتقاد، نامه، نشانه خويشاوندي و همبستگي 3      پند و مثل و كنايه 4      نمايش به وسيلة علائم رمزي (فرهنگ آريانپور، مادة نماد)

                نشانه، علامت، نشان، نماينده، نمونه، رمز، شبه، صورت، علامت و اشاره اي كه درروي سكه هاي قديم نشانه و محل ضرب آن است. (فرهنگ نفيسي ذيل همين ماده)

                شيئي يا موجودي مجرد و اسم معني است. نشانه و علامت. مظهر، نشانه قراردادي اختصاري (فرهنگ معين، ذيل همين ماده)

سمبل:

اين كلمه به انگليسي (symbol) به فرانسه (symble) به ايتاليايي (symbolo) نوشته مي شود. و در اصل يوناني از دو جزء (syn     sym) و (ballein) ساخته شده است. اين دو جزء به معني با هم انداختن و ريختن و گذاشتن و جفت كردن آمده است و تركيب (symbalein) به معني با هم ريختن و با هم جفت كردن و نيز به معني شركت كردن، سهم دادن و مقايسه كردن است  كه (symbile) در يوناني از همان اصل است و به معني نشانه يا علامت به كار مي رود. (پورنامداريان. 1364، ص 10)

كلمة سمبول نيز مانند نماد به تدريج معاني مختلفي يافته و به عنوان يك اصطلاح، تعاريف متعددي از آن شده است:

1              چيزي كه نمايندة چيز ديگر است يا چيزي كه بر چيز ديگر اشاره دارد به علت همبستگي، ارتباط قراردادي، بطور اتفاقي نه از طريق شباهت عمومي، بويژه علامتي مرئي براي چيز غير مرئي از قبيل مفهوم يا يك آيين، مثلاً شير سمبول شجاعت است و صليب همواره يكي از سمبولهاي مسيحيت بوده است.

2              يك علامت اختصاري يا قراردادي (مثل يك صفت، يك نمودار، يك حرف يك علامت اختصادي) كه در ارتباط با حوزة ويژه اي از دانشها، مثلاً (رياضيات، شيمي، فيزيك، آواشناسي) براي نماياندن اعمال ديگر به صورت نوشته ميا نقش به كار مي رود.

سمبول ممكن است طبيعي باشد مانند نور كه رمز حقيقت است يا سنتي و قراردادي باشد مانند صليب كه مرز فداكاري است. (پورنامداريان، 1364، در مقدمه كتاب)

نشانه ها را به طور كلي مي توان به سه گروه طبيعي، نشانه هاي تصويري و نشانه هاي قراردادي تقسيم كرد. نشانه هاي طبيعي نشانه هايي هستند كه ميان نشانه و مفهوم آن رابطة همجواري وجود دارد، مانند دود كه نشانه آتش است يا صداي قل قل سماور كه نشانه به جوش آمدن آب سماور است. در نشانه هاي تصويري ميان نشانه و مفهوم آن شباهتي عيني است مانند تصوير يك كارد و چنگال كه در گرافيك محيطي نشانة وجود رستوران است يا تصوير ساده شدة چند كتاب در كنار يكديگر كه معرف كتابخانه است. نشانه هاي قراردادي اي كه در زبان فارسي واژة نماد براي آنها مناسب است، نشانه هايي هستند كه در آنها ميان نشانه و مفهومش نه شباهت عيني وجود دارد و نه رابطة همجواري؛ مانند درجه نظامي و نشانة بسياري از مؤسسات تجاري و فرهنگي و .

آنچه كه نماد ناميده مي شود، عبارت است از يك اصطلاح، يك نام يا تصويري كه ممكن است نمايندة شيئي يا مفهومي در زندگي روزانه باشد. به بيان ديگر، يك كلمه يا يك شكل وقتي نماد است كه به چيزي بيش از معني آشكار و مستقيم خود دلالت كند. (افشار مهاجر، 1379، 52).

به گفته ميرچا الياده (M.Eliade) نماد دنبالة تجلي قداست (اسطوره) و در جكم تبلور آن است. «نماد داراي جنبة ناخودآگاه وسيعتري است كه هركز به طور دقيق تعريف يا به طور كامل توضيح داده نشده است و كسي هم اميدي به تعريف يا توضيح آن ندارد. ذهن آدمي، در كند و كاو نماد، به تصوراتي مي رسد كه خارج از محدودة استدلال معمولي هستند. شكل چرخ ممكن است افكار ما را به سوي خداي آفتاب رهبري كند، ولي در اين نقطه، استدلال بايد به ناتواني خود اذعان كند؛ زيرا كه انسان قادر به تعريف موجود خدايي نيست. وقتي ما به تمام محدوديت هاي عقلي خود چيزي را خدايي مي خوانيم، فقط به آن نامي داده اين كه اساس آن ممكن است ايمان باشد، نه شواهد محقق». (يونگ، 352، صص 24     23)

ارنست كاسيرر (Ernest Cassirer) مي گويد كه هنر شكلي نمادين است كه خود به ما امكان مي دهد تا مسير و راستاي معناشناسانه اش را بشناسيم. «در تلاش براش شناخت هنر، ويژگي اصلي آن، يعني فاصله ميان مورد محسوس و معنا نشان مي دهد كه راهي جز اين وجود ندارد كه تكامل شكل هاي معنوي و فكري را در شكل و زندگي نمادين خود آنها بررسي كندو بررسي شكل يا ساختار اثر هنري بايد درون زندگي خود آن انجام گيرد. علت اصلي تكامل فرهنگ و هنر را بايد بيش از پيش از هرچيز درون خود آنها جست و جو كرد، يعني داخل آن فراشدهاي فكري و شكل هاي نمادين كه از اين فراشدها جدا نيستند». (احمدي، حقيقت و زيبايي، ص 269)

البته كاسيرر هنر را گونه اي از مكاشفة واقعيت مي شناخت و هنر را موردي شناخت شناسانه ارزيابي مي كرد، اما با اين تأكيد كه اين شناخت از مفاهيم نتيجه نمي شود و شهودي است. هنرمند شكل ها را كشف ذمي كند و كاركرد اصلي هنر، چون ساير شكل هاي نمادين، قدرت سازندگي شكل ها است. كاسيرر مي گويد كه شاهكارهاي هنري نه صرفاً تصويري و نه به طور انحصاري بياباني هستند. اين آثار تازه، ژرف و نمادين هستند.

هنري كربن مي گويد: «نماد، فراخوان مرتبه اي از خودآگاهي يا ذهن است كه با مرتبة بداهت عقلاني تفاوت دارد. نماد سر و رازي است كه تنها وسيله بيان چيزي است كه به طريقي ديگر قابل ذكر و بيان نيست و هرگز به يكباره واضح و آشكار نمي شود بلكه همواره از نو بايد ارزشش را گشود، همچنان كه هر قطعه موسيقي مت نويسي شده، هيچ گاه به يكباره مكشوف نمي شود، بلكه هر بار به شيوه اي نو مي توان آن را نواخت». (ستاري، 1372، ص 20.)

لوي استروس (Levi Strauss) معتقد است كه ناخودآگاهي يك مخزن است؛ نه مخزن غريزه ها، خيال ها و انرژي ها، بلكه مخزني از كاركردهاي نمادين است؛ رشته اي از قاعده ها كه پيام ممكن و محتمل را تعيين مي كند و در قالب نظامي نهايي جاي مي گيرند. لوي استروس مي گويد: «ناخودآگاهي كاركرد نمادهاست». (احمدي، همانجا، ص 283)

نمادگرايي در هنر

انسان با توجه به ويژگي هايي كه در رمزپردازي و نشانه سازي هايي كه در عرصة فرهنگ و هنر و ادب ارائه مي دهد؛ مي تواند با بررسي هركدام از نمادها راهي براي شناسايي پژوهشگران بشمار آيد تا با مطالعة اشياء و اشكالي كه به نماد تبديل مي شوند، مفاهميم والاي سمبل ها را دريابد.

براي سهولت در شناخت نماد، مي توان آن را به شيوة تفكيك شدة زير ارائه نمود:

نماد طبيعت، اشياء، نماد علائم نمادين (توسلي، 1372، صص 5     1)

با توجه به اين پنج گروه، آنچه كه در اين مقاله در جستجوي آن هستيم عبارت است از: دايره، شمسه، خورشيد و نور كه در قلمرو نمادهاي طبيعي و علائم قرار مي گيرد.

نمادهاي هندسي

نماد دايره

دايره كاملترين شكل هندسي است و در نمادگرايي تمام دوره هاي تاريخي اهميتي ويژه داشته است. اين شكل تماميت روان انسان را در جنبه هاي مختلف از جمله رابطة ميان انسان و طبيعت، بيان مي كند. در هنرهاي بصري هند و خاور دور حضور دايره را فراوان مشاهده مي كنيم. دايره علاوه بر مفهوم كمال، نمادي از خلق جهان و نيز مفهوم زمان است. زماني كه به عنوان مجموعه اي از لحظه هاي پي در پي به دنبال هم تكرار مي شوند. دايره نمادي از جركت پيوسته و مدور آسمان است و با الوهيت نيز در ارتباط است. در مركز دايره تمام شعاعها به صورت هماهنگ به يك نقطه ميل مي كنند و تماميت و يكپارچگي اين خطوط در اين مقطة مركزي در اوج كمال خويش است. «در متني كهن آمده است كه خداوند همچون دايره اي است كه مركزش در همه جا هست، ولي محيطش در هيچ جا نيست. (هوهنه گر، 1366، ص 33)

ص 269). حلقه و اصولاً دايره همواره شكل مقدسي بوده است و كانون آن مركز وحدت و مساوات است و مبدأيي است كه همه چيز از آن نشأت مي گيرد. داريه نماد

پاسخ دهید